خدای من باش
خدایا مبتلای دردی شدم که رهایی ازش سخته
گاهی احساس میکنم هیچ ردی از تو،توی زندگیم نیست،انگار واژه ی غریبی شدی،زندگیم پر از غربت شد.
سردم به سردی خاک!
خدایا آلوده ی دنیات شدم!
دنیا تو رو ازم گرفته، میخوام همه چیزمو بدم تا دوباره آرامش با تو بودن رو به دست بیارم
خدایا پر از گناهم،گناه بی تو شدن
میگم توکل بر تو ولی ترس و اضطرابم میگه این سپردنت دست خدا فقط از روی عادت و ...
میگم هر چی خدا بخواد ولی اگه نتیجه اونی نباشه که من میخوام،دل آشوبیم میگه خواستن خدا، رنگی نداره...
خسته ام از بی یقینی خودم
دلم تنگ شده برای با تو بودن،دستامو بگیر
آغوشت رو دوباره برام باز کن، دلم میخواد آرامش توی آغوش بودنت رو دوباره تجربه کنم
خدایا بی پناهم،بی پناه
بی پناه از آتیش بی یقینی که به جونم افتاده .کمکم کن،کنارم باش
جز تو هیچکسی رو برای رهایی از این درد ندارم
پس باز هم خدای من باش و برام خدایی کن