• وبلاگ : مي ناب
  • يادداشت : سرزمين عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    زيارت قبول هنيئا لکم


    اي كاش اين غزل و غمش ابتدا نداشت
    جغرافيا براي زمين كربلا نداشت
    اين شعر داغ زد به دلم تا نوشته شد
    اين بيت ها مرا به چه رنجي كه وا نداشت
    فرمان رسيده بود كماندار را و بعد
    تير از كمان رها شد و طفلي كه نا نداشت
    قصد پسر نمود و به قلب پدر نشست
    تيري كه قدر يك سر سوزن خطا نداشت
    اكنون حسين مانده كه ديگر به پيكرش
    جايي براي بوسه ي شمشيرها نداشت
    بر سينه اش نشست و خنجر كشيد و ... نه!
    ديگر غزل تحمل اين صحنه را نداشت
    اين جنگ و سرنوشت غريبش چه آشناست
    قرآن دوباره جز به سر نيزه جا نداشت
    تنها سه سال آه سه سال عمر كرده بود
    اما كسي به سن كمش اعتنا نداشت
    با چشمهاي كوچك خود ديد آنچه را
    گرگ درنده هم به شكارش روا نداشت
    پايان گرفت جنگ و به آخر رسيد ... نه!
    اين قصه از شروع خودش انتها نداشت

    سلام .

    سلامي به گرماي محبت خودتون تو اين سفر سبز.

    اول از همه عذر مي خوام ک دير جوابتونو دادم .

    نميدونم شما هم بار اولي که به سرزمين عشق سفر کرديد حال من رو داشتيد يا نه ؟

    از روز ي که برگشتم . شبي نيست که به يادش اشک نريزم . روزي نيست که به خاطر دير فهميدنم اه نکشم .

    ميدونم هيچ کدوم اينا فايده نداره . ولي چه کنم. که خيلي بي قرارم .

    اونقدر که قابل وصف نيست .

    + دل آرام 

    سلام

    اين حال و هوا ،بسيار خوب است وليكن يادت باشه كه ما بايد زندگي رو مثل خمير بازي در دستامون به شكلي كه مي خوايم در آريم و الان وقت اينه كه فكر كني زيارت كردي و اون آرامش حرم رو با خودت آوردي و اينجا كم كم خرجش مي كني.